کیان کوچولو روی پای خودش می ایسته !!!
کیان کوچولو از ذوق سر رسید مامانش امروز از مبل بالا کشید و سرپا ایستاد.
کیان کوچولو برای راه رفتن خیلی عجله داره!
کیان امروز شش ماه و بیست و سه روزش است.
خان دایی : سنباد ! کی بود به من غم داد ؟مان جون : قربونت اون خنده هات بشم روله عسل خونمون
خان دایی ما به هم شادی میدیمفربون مان جون
فکر کنم برای یه سالگیت به فکر کلاس سپک تاکرا باشیم
سلام قربون قد و بالات بشم جوجوی من مگه اینکه دستم به مامانت نرسه تو رو نمیاره ببینیمت دلم خیلی برات تنگ شده
سلام خاله الی خب تو بیا سربزن اگه راست می گی
سلام گل من؛خوبی! مبارک باشه! میبینم که مرد شدی و رو پای خودت وایستادی؛ ولی چرا قمبلت طرف ماست خاله؟
سلام خاله مریم ممنون آره دیگه مردددددد شدیم.ببخشید خاله مامانم راه نداشت از آن طرف عکس بگیره
خان دایی : سنباد ! کی بود به من غم داد ؟
مان جون : قربونت اون خنده هات بشم روله عسل خونمون
خان دایی ما به هم شادی میدیم




فربون مان جون
فکر کنم برای یه سالگیت به فکر کلاس سپک تاکرا باشیم
سلام قربون قد و بالات بشم جوجوی من
مگه اینکه دستم به مامانت نرسه
تو رو نمیاره ببینیمت
دلم خیلی برات تنگ شده
سلام خاله الی
خب تو بیا سربزن اگه راست می گی
سلام گل من؛خوبی! مبارک باشه! میبینم که مرد شدی و رو پای خودت وایستادی؛ ولی چرا قمبلت طرف ماست خاله؟
سلام خاله مریم ممنون آره دیگه مردددددد شدیم.

ببخشید خاله مامانم راه نداشت از آن طرف عکس بگیره